سال 1366 بود كه در پادگان شهر سقز حضور داشتيم و نيروهاي عملياتي تيپ نينوا از لشكر 10 حضرت سيدالشهدا (ع) به منطقه عملياتي والفجر 10 و شهر حلبچه اعزام شده بودند وخود را براي عمليات بيت المقدس چهار آماده مي نمودند و الباقي نيروها در احتياط قرار داشتند و عمدتا مشغول آموزش نظامي و مرور نكات و تاكتيكهاي نظامي بودند. اين ايام مصادف با روزهاي پاياني ماه شعبان بود و دغدغه عزيزان رزمنده روزه ماه مبارك رمضان بود كه پيوسته از ما سوال ميكردند كه آيا ميتوانيم قصد اقامت كنيم . بنده بعد از بررسي هاي لازم و اطلاع از وضعيت منطقه و لغو مرخصي نيروها ، كه همه در حالت احتياط قرار داشتند وكسي نمي توانست از پادگان خارج شود مگر براي ضرورت و خريد از شهر، در مراسم صبحگاه اعلام كردم كه مطمئنا تا ده روز آينده هيچ گونه تغيير وضعيتي نخواهيم داشت و عزيزان رزمنده ميتوانند قصد اقامت نموده و اعمال ماه مبارك رمضان را انجام دهند هنوز از اين اعلام ، چهار روز نگذشته بود كه فرماندهي ابلاغ نمود كه سريعا از منطقه غرب خود را به منطقه جنوب رسانيده تا در عملياتي كه بناست انجام شود اجراي ماموريت نماييد.با اين ابلاغيه ما هم به نيروها اعلام كرديم كه آماده حركت شوند .عموما در اين چند سال جنگ شرايط به نحوي نبود كه بشود قصد اقامت نمود و اعمال ماه مبارك رمضان را انجام داد و اين خاطره مذكور هم شاهدي بر اين مدعاست.
خاطره ازسعيد اردستاني
نظرات شما عزیزان: